امیر ترکاشوند ما امروز در سرزمینی دیگر و با قرنها فاصله از عصر نزولِ قرآن بهسر میبریم پس هم از جهت مکانی و هم بهویژه زمانی در بُعد قرار داریم. قرآن نه به زبانِ ماست که بفهمیم چه میگوید و نه واقعیّات و پدیدههای مذکور در آن، با زندگیمان مأنوس و آشنا مینماید که مطابقت با نیازهایمان داشته باشد. تقسیمبندی انسانها در آن ، سطحِ «فرهنگ، معرفت، بهداشت، غذا و آمالشان» به شدت متفاوت از ما و انسان امروزی است. با این وجود قرآن حاصل اتصالِ انسان با ذات متعال و تشرّفش به حضرت اوست؛ رویدادی بیسابقه که معلوم نیست اینچنین شفّاف، مفصّل و درازمدت، چندبار در تاریخ رخ داده باشد؟ قرآن دستنوشتِ خدای جهان، و نسخهای منحصربهفرد از سوی او برای انسان است. با توجه به دو نکتۀ بالا، پرسش این است که ما در چه سطحی مخاطبِ قرآنیم، و این خطاب چه نوع درگیری، دغدغه و توجهی برای ما پدید میآورد؟ در این باره چهار پاسخ را معرفی میکنم: ۱- مسئولیتِ موبهمو: هر آنچه در قرآن آمده را باید موبهمو (طابق النعل بالنعل) در همۀ قرون و قارّهها پیاده کرد. راز سعادت انسان در همین عملِ عیناً مطابق است و هرگونه فاصله گرفتن از عینِ متن، انحراف از مسیر سعادت و از خواستِ خدا است. در این نگاه، انگار زمان و انسانیت را باید در عصر بعثت (و واقعیّات و محدودیتهای عصر جاهلیتِ عربی) قفل کرد!. فقه رسمیِ فریقین، چنین سطحی را خواستار است و ترویج میکند. ۲- روزآمدسازی و الگوبرداری: در این نگاه باوجودِ حجّت دانستنِ احکام و آموزههای قرآن برای همۀ قرون و قارّهها، اما به علّت پیشرفتها و تفاوتهای برجستهای که در زندگی بشر به وجود آمده، معتقد است که اصول و محتوا و اهداف را باید در وضعیت جدید حفظ کرد، هرچند ظواهر، ابزار و قالبها نادیده گرفته شود. مشکل این نگاه، یکی چیزهای نوپدیدی است که اساساً مابهإزایی در قرآن و واقعیات عصر نزول ندارد (مسائل مستحدثه چنان جدید است که نمیتوان اصلی برای آن پیدا کرد تا بر این فرع بار شود و انطباق یابد) و دیگری چیزهای ازبینرفته است که امروز واقعیّتی در زندگی بشر ندارد. ۳- درسگیری: تغییرات اساسی در زندگی بشر و افکار و اندیشههای وی از یکسو، و نامأنوس بودنِ محتوای قرآن برای بشرِ امروزی از سوی دیگر، موجب پدید آمدنِ سطحِ دیگری از مسئولیّتپذیری و دغدغهمندی در مواجهه با قرآن شده است: درس گرفتن از آن، و بسنده کردن به همین!. لازمۀ این کار، مرور دقیق قرآن با بهرهگیری از دانش متن و متنپژوهی است. او باید با دقت بر واقعیات عصر نزول، و نوع زندگی آنان، و اندیشه و آمالشان واقف شده و ارتباط تنگاتنگِ آیات نازلشده به آن ظرف را لمس کند و سپس «روح و نکاتِ» آیات مربوطه را از کمّوکیف ورودِ قرآن به مسئله، استخراج کند و در زندگیِ امروزش تأثیر دهد. ۴- وحیشناسی: مهمترین پرسشی که در اذهان آزاد، هنگام مواجهه با کتب آسمانی و موضوع نبوت پیش میآید این است که مگر خدا با بشر سخن گفته؟! قرآن، پاسخِ آری میدهد و خود را کتاب خدا معرفی میکند! بنابراین مطالعۀ قرآن برای نو شدنِ تلکسی است که گویند از سوی خدا برای بشر مخابره شده است. این بررسی برای ما که در زمان آورندۀ قرآن نیستیم بسی سختتر است زیرا محمّد (ص) را نمیبینیم (و بخشی از ابزارِ تست فراهم نیست) و فقط با متن کتابی روبروییم که گفته میشود پدیدآورندهاش خدا و ناشرش محمد است. این احتمال با اینکه در ظاهر کمسطحترین انتظار و تکلیف را تداعی میکند امّا چهبسا در باطن بیشترین درگیری را در فردِ دغدغهمند پدید آورَد چه، بزرگترین دغدغۀ متفکرانْ همین پیبردن به سخن گفتن یا نگفتنِ خدا با بشر است. و نیز در این نگاه است که "متن/کتاب" با خوانندهای حقیقتجو و غیرمتعبد روبروست و در نتیجه باید برای اثبات خود از عهدۀ نقد محتوایی او برآید و اگر نتواند با توسل به انحاء ظرفیتها (تفسیر فرهنگی ، بازاندیشی و...) دلِ این خوانندۀ مستعد را جذب کند انگیزه برای وحیانی شمردنش در نزد وی از دست میرود. پس ما به مطالعۀ قرآن و بررسی انتساب آن به خدای جهان میپردازیم: تا مگر از این راه، دعوت، نو شود تا مگر از این راه، ببینیم آیا خدا! روزی روزگاری در ۱۴۰۰ سال پیش، در گوشهای از جهان، بر تنۀ درختِ مکه، آیا از خود یادگاری به جا گذاشته! تا مگر از این راه، نشانی از خودِ او هم بگیریم. «کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست اینقدر هست که بانگ جرسی میآید»

نظرات